پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

دایی مجید و پندار

سلام  میدونین که پندار یدونه دایی بیشتر نداره و دایی اش هم  یکبار بیشتر قرار نیست دایی بشه برا همین خیلی برا پندار ذوق و شوق داره. برای عید که اومدند دیدم پشت شیشه ماشین،اسم پندار رو که خودش طراحی کرده چسبونده. خواستم عکسش رو بزارم تا پندار بدونه دایی چقدر دوستش داره. اینم پندار با چهره ای متفاوت همراه با دایی : ...
26 فروردين 1391

چهار دست و پا

سلام امروز عصر جمعه 25 فروردین ماه 1391 ساعت 18:05 دقیقه وقتی پندار رو برا سینه خیز رفتن روی ملافه گذاشته بودم،دیدم روی زانوهاش بلند شد و یه حرکت به سمت عقب به صورت چهاردست و پا رفت. الهی که زود زود روی پاهای نازنینت قدم برداری گل مادر ...
25 فروردين 1391

هفت ماهگی فرشته زمینی خونه ما

سلام عزیزم هفت ماهگیت مبارک فردا وارد هشتمین ماه زندگی زیبات میشی. الهی که همیشه سالم باشی و با خنده هات انرژی مثبت به زندگی ما ببخشی. مهارتهای شما در ماه هفتم زندگی ات: سینه خیز میری (خیلی کم). بدون کمک میشینی. به طور متوالی غلت میزنی(یک لحظه هم آروم نداری ماشالله). دندونای پیشین سری دوم بالا هم در آمدند. توانایی بلند کردن و حرکت دادن هدفمند اشیاء رو داری. و.... اینم عکس های هفت ماهگی پندار: * * مسئول مرکز بهداشت تاریخ مراجعه برای چکاب ماهانه شما رو زده 18 فروردین اما فردا جمعه است و ما شنبه میریم که داشته باشیم پندار چقدر وزن و قدش اضافه شده ...
17 فروردين 1391

سفرنامه پندار

سلام به همه دوستان و عزیزان سال نو مجدد مبارک خدمت شما عزیزان همراه عارضم که ما امسال بخاطر عروسی عمو اسماعیل برنامه سفر نداشتیم، اما بعد از عروسی ، بابا رضا ما رو با خودشون راهی سفر کردند. مقصد ما کرمانشاه بود بین راه متوجه شدیم عمو افشین هم داره میره کرمانشاه، هماهنگ شدیم و باهم ادامه مسیر رو طی کردیم . دایی مجید یه دوست داره که تو خوابگاه باهم هستند و منزلشون اسلام آباد غربه . با ایشون تماس گرفتیم و آقا سعید ما رو دعوت کردند خونه شون.مامان آقا سعید برامون خورش خلال درست کرده بودند.خیلی خانواده مهربون و مهمان نوازی بودند: بقیه رو در ادامه مطلب ملاحظه کنین: بعد از نهار به سمت کرمانشاه راه افتادیم و سر شب در حالی که باران شد...
17 فروردين 1391

دندان های پیشین بالا سری دوم

سلام گل مادر روز اول فروردین برای تبریک سال نو رفتیم خونه مامان جون رحیمه. خیلی بیتابی و گریه زاری کردی،طوری که همه کلافه شده بودند.من هر کاری کردم آروم نمیشدی. عصر برگشتیم خونه و بعد از اینکه از خواب بیدار شدی دوباره گریه رو از سر گرفتی. گذشت تا فردای اون روز ، یعنی دوم فروردین ماه سال1391 و من به دندونات شک کردم. آروم دهنت رو باز کردم و دیدم که بعلهههههههههههه دندونای پیشین سری دوم (کنار هر دوتا دندون پیشین بالا) لثه نازنینت رو شکافتند و بیرون اومدند. مبارک باشه گلم  ...
16 فروردين 1391

سال نو مبارک

سلام عزیزم  سال نو مبارک چقدر سال خوبی میشه امسال بخاطر حضور زیبای تو در کنار سفره هفت سین. سال 1391 معادل شده با سال اژدها  البته ما ایرانی ها به سال اژدها میگیم سال نهنگ  لحظه سال تحویل پسرم تو بغل مامان و بابا داشتی میخندیدی.امیدوارم تا آخرین لحظه سال لبت پر خنده باشه. امیدوارم سال جدید پر باشه از خوبی و خوشی و برکت برای همه ایرانی ها در هر کجا که هستند. ...
1 فروردين 1391
1